آثار اجتماعی حجّ| ۷
۹- هيچ عمل صالحى جاى حجّ را نمىگيرد
انفاقات مستحبّهی ديگر، جاى حجّ مستحبّى را نمىگيرد.
از جمله ادلّهی روشن بر اين كه حجّ در حفظ اساس دين، نقش مهمّى را ايفا مىكند و از اركان اصلى اسلام و عامل احياى جامعهی مسلمين است و به هيچ عنوان نبايد تعطيل يا تضعيف شود، رواياتى است كه هيچ عمل خيرى را، جانشين حجّ نمىشناسند و انفاق در راه حجّ را - اگرچه مستحب باشد - افضل انفاقات معرّفى مىكنند.
قالَ قُلْتُ ابي عبدالله (ع): اِنَّ ناساً مِنْ هؤلاءِ القُصّاصِ يقولون اذا حَجَّ رَجُلٌ حَجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَ وَصَلَ كانَ خَيْراً لَهُ، فَقالَ: كَذِبُوا، لَوْ فَعَلَ هذَا النّاسُ لَعُطِّلَ هذَا الْبَيْتُ، اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ هذَا الْبَيْتَ قياماً لِلنّاسِ.[1]
راوی حديث مىگويد: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: مردمى از اين دستهی سخنگويان در مجالس مىگويند: وقتى كه مرد، يك بار حجّ بجا آورد، براى او بهتر است كه بعد از آن [به جاى حجّ مستحبّى] به دادن صدقات و انفاقات مستحبّه بپردازد. امام فرمود: دروغ گفتهاند. اگر مردم چنين كنند، بيت [كعبه] متروك مىشود [حجّ تعطيل مىگردد] و حال آنكه خدا، اين خانه را بر پا دارندهی مردم قرار داده است.
انفاق يك كوه طلاى سرخ در راه خدا، برابرى با حجّ نمىكند
لَمّا اَفاضَ رَسُولُ اللهِ (ص) تَلَقّاهُ اَعْرَابِيٌّ بِالاَبْطَحِ فَقالَ: يا رَسولَ اللهِ اِنّي خَرَجْتُ اُريدُ الْحَجَّ فَعاقَني وَ اَنا رَجُلٌ مَیِّلٌ (کثیرالمال) فَمُرْني اَصْنَعُ في مالي ما اَبْلُغُ بِهِ ما یَبْلُغُ بِهِ الْحاجُّ. قال: فَالْتَفَتَ رَسُولُ اللهِ اِلى اَبی قُبَيْسَ فَقالَ: لَوْ اَنَّ اَبا قُبَيْسَ لَكَ زِنَتُهُ ذَهَبَةً حَمْراءَ اَنْفَقْتَهُ فِي سَبيلِ اللهِ مَا بَلَغْتَ مَا بَلَغَ الْحاجُّ.[2]
مردی به حضور پيغمبر اكرم(ص) شرفياب شد و اين، موقعى بود كه آن حضرت فراغت از اعمال حجّ پيدا كرده بودند. عرض كرد: ای رسول خدا! من به قصد حجّ از خانه در آمدم ولى مانعى رسید و موفّق به انجام حجّ نشدم و مردى ثروتمندم و مال فراوان دارم. دستورالعملى بفرماييد كه با انجام آن، به ثواب حجّ نايل شوم. رسول خدا توجّهى به كوه ابوقبيس کرده و فرمودند: اگر تو به قدر اين كوه، مالك طلاى سرخ باشى و تمام آن را در راه خدا انفاق كنى، به اجر و ثوابى كه شخص حاجّ رسيده است، نخواهى رسيد.
یک بهتر از دو میلیون
عَنْ اَبی بَصِير قالَ: سَمِعْتُ اَبا عَبدِاللهِ (ع) وَ هُوَ يَقُولُ: دِرْهَمٌ فِي الْحَجِّ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفَيْ اَلْفٍ فِيما سِوی ذلِکَ مِنْ سَبيلِ اللهِ.[3]
ابوبصیر مىگويد: شنيدم از امام صادق(ع) كه مىفرمود: يك درهم انفاق در راه حجّ، بهتر است از انفاق دو هزار هزار [دو ميليون] در غير حجّ از راههاى خدايى ديگر.
نه خود ترك حجّ كنيد و نه موجب انصراف ديگران شويد
قال ابوجعفر (ع) ما مِنْ عَبْدٍ يُؤثِرُ عَلَى الْحَجِّ حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْيا اِلّا نَظَرَ اِلَى الْمُحَلِّقينَ قَدِ انْصَرَفوا قَبْلَ اَنْ تُقْضى لَهُ تِلْكَ الْحاجَةُ.[4]
هر كسى كه كارى از كارهاى دنيا را بر رفتن حجّ، مقدّم دارد تا به آن كارش برسد، خواهد ديد حاجيان با سرهاى تراشيده برگشتند و او هنوز به حاجتش نرسيده است.
قال الصّادق (ع): لِيَحْذَرْ اَحَدُكُمْ اَنْ يُعَوِّقَ اَخاهُ عَنِ الْحَجِّ فَتُصِيبُهُ فِتْنَةٌ فِي دُنْياهُ مَعَ ما يُدَّخَرُ لَهُ فِي الآخِرَةِ.[5]
برحذر باشيد [بترسيد] از اينكه سبب تأخير و عقب افتادن حجّ برادرتان گرديد كه در اين صورت، علاوه بر آنچه در آخرت [عذاب] براى شما ذخيره خواهد شد، در همين دنيا نيز فتنه [گرفتارى و بلا] گريبانگير شما خواهد گشت.
رُوِيَ عن اسحاق بن عمّار قالَ: قُلْتُ لِاَبي عَبْدِالله (ع): اِنَّ رَجُلاً اسْتَشارَني فِي الْحَجِّ وَ كانَ ضَعيفَ الْحالِ فَاَشَرْتُ عَلَیْهِ اَنْ لا يَحُجَّ فَقال: ما اَخْلَقَكَ اَنْ تَمْرِضَ سَنَةً. فَقال: فَمَرِضْتُ سَنَةً.[6]
اسحاق بن عمّار مىگويد: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: مردى با من در موضوع رفتن حجّ مشورت كرد و ضعيفالحال بود، من صلاح در نرفتن ديدم و گفتم نرود. فرمود: تو سزاوار اين هستى كه [به جرم همين عمل كه مانع از حجّ ديگرى شدهاى] يك سال مريض شوى. مىگويد: [چنین شد] و من يك سال مريض شدم.
برکات حجّ، شامل حال تمام جهانيان میگردد
امام ابوالحسن الرّضا(ع) ضمن بيان حِكَم و اسرارى از حجّ مىفرمايند:
وَ ما فی ذلِكَ لِجَميعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنافِعِ .... وَ مَنْفَعَةِ مَنْ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحِجُّ وَ مِمَّنْ لا یَحِجُّ مِنْ تاجِرٍ وَ جالِبٍ وَ بایِعٍ وَ مُشْتَری وَ کاسِبٍ وَ مِسْکِینٍ وَ قَضاءِ حَوائِجِ اَهْلِ الاَطْرافِ... تا آخر روايت.[7]
منافع و آثار حياتى حجّ تمام اهل زمين از شرق و غرب و برّ و بحر را فرا مىگيرد، چه آنها كه حجّ بجا مىآورند و چه آنها كه بجا نمىآورند، از تجّار و كسبه و مساكين و حاجتمندان و خلاصه تمام طبقات از عموم جوامع بشرى، مشمول بركات وسيع حجّ اسلام گشته و آن اجتماع مبارك الهى، در تأمين سعادت و آسايش جهانى، اثر مىگذارد.
زیرا مجتمعى از سران ملل و ممالك اسلامى، بوجود آمده و بر اساس وحدت فكر و اعتقاد و عمل و تشديد مهر و محبّت و صفا و صميميّت و تصميم بر اجراى قانون حق و تثبيت عدل اجتماعى و حفظ حقوق بشرى، تشكيل يافته است و از اين اجتماع و هماهنگى، هدفى جز امتثال امر خدا و تحصيل رضاى پروردگار و تقرّب به درگاه حضرت حق ندارند، طبيعى است كه عنايت ربّانى، شامل حالشان مىشود و با بدست آوردن شوكت و سيادت جهانى كه مولود اتّحاد حقيقى ملل اسلامى است، روابط حسنهی تجارى و فرهنگى توأم با حفظ قدرت و عزّت ايمانى با ساير ملل برقرار مىسازند و تدريجاً معارف عالیّهی آسمانى خود را به افکار ديگران عرضه مىدارند و برنامهی متين و سعادت آفرين قرآن را در زندگى آنان تنفيذ مىكنند و بالمآل، آثار درخشان تبعيّت از قرآن همه جا را مىگيرد و شرق و غرب و برّ و بحر را غرق در خير و صلاح و سعادت میگرداند و لذا قرآن میفرماید:
جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ.[8]
خدا كعبه را كه خانهی محترم است، برپادارندهی مردم قرار داده است.
و براى همين خيرات جهانى و منافع حياتى عالمگير حجّ است كه در مباحث گذشته ديديم آيات قرآن و روايات معصومين(ع) با چه جدّ و اهتمامى، افراد بشر را دعوت به حجّ و زيارت بيت مىكنند و هيچ عمل نيكى را جانشين حجّ نمىشناسند و متخلّفین را كافر و مستحقّ اشدّ انواع عذابهای دنيوى و اخروى معرّفى مینمایند.
۱۰- پس کجاست آثار درخشان حجّ در جوامع مسلمین؟!!
آری! اين همه فوايد و منافع عالیّه كه بيان شد، نمونهاى از آثار حياتى و اسرار اجتماعى حجّ است كه برنامهی دينى معمول به هر ساله در ميان ما مسلمانان است.
ولی یاللاسف که هر سال، اين برنامه تكرار مىشود و آن اجتماع عظيم، با شور و حرارتى زايدالوصف، تشكيل میگردد و انبوه جمعيّتها، از ملّتهاى مختلف عالم به هم مىپيوندند، بدون اينكه تفاهمى ميانشان حاصل شود و افكار يكديگر را بخوانند و از دردهاى درونى هم باخبر گردند و از آنچه در داخل كشورهاى اسلامى مىگذرد و از نقشههاى خائنانهاى كه از خارج براى نابودى آنها طرح مىشود، مطّلع شوند بلكه احياناً با سوءظنّ و بدبينى نسبت به هم نیز با هم روبهرو مىشوند و با دلهاى رميده و ترسيدهی از يكديگر، صورت بىروحى از اعمال حجّ را انجام داده و از هم جدا مىشوند و آن سرمايهی بزرگ و آن نيروى كوبنده و قهّار، بدون بهرهبردارى از دست مىرود و متلاشى مىشود.
مانند دريايى بيكران كه از به هم پيوستن رودها و نهرها و درياچهها بوجود آيد و امواج پرجوش و خروشش، چشمها را خيره و گوشها را پرسازد و دلها را از وجد و سرور و بَهجَت به اهتزاز درآورد، ناگهان يكباره بخار گشته و نابود گردد.
براستی حيرتآور است! نيروى دين و ايمان، آن مجمع بزرگ و آن كنگرهی عظيم را در زمان و مكان واحدى با سهولت و بىزحمت، تشكيل مىدهد و به دست جامعهی مسلمانان مىسپارد امّا تبليغات سوء بيگانگان و نقشههاى مخرّب استعمارگران، متأسّفانه اثر كرده و از راههاى گوناگون، موجبات تفرقه و تشتّت بوجود آورده و شكافهاى عميق بين امّت واحده آنچنان ايجاد شده كه اصلاً به هم نمىپيوندند؛ در عين اجتماع، از هم متفرّقند؛ در عين وصل، از هم در حال فصلند و در عين نزديكى، دور از يكديگرند. «اِجْتَمَعُوا اَن لا يَجْتَمِعُوا» و این وضع، آنچنان دردناك و اسفانگيز است كه دورنماى آن، چهارده قرن قبل، رسول خدا(ص) را متأثّر و غمگين ساخته است بطورى كه آن روز در مجمع عمومى مسلمين كه در ملازمت حضرتش به حجّ آمده و در مسجدالحرام مجتمع بودند، نگرانى خود را از آيندهی امّت اسلامى، به زبان آورده و در عداد حوادث و وقايع تلخ غمانگيز بسيارى به مردم گوشزد فرموده است.
نگرانى پيغمبر اكرم(ص) از وضع حجّ در آخرالزّمان
از عبدالله بن عبّاس روايت شده كه مىگويد: در حجّةالوداع كه همراه رسول خدا(ص) حجّ بجا آورديم، پيغمبر اكرم(ص) باب كعبه را گرفتند و در حالى كه رو به مردم كرده بودند، مطالبى راجع به حوادث آينده در زمانهاى بعد بيان فرمودند كه از آن جمله، مطلب مربوط به حجّ است كه مىفرمايد:
یَحِجُّ اَغْنياءُ اُمَّتي لِلنَّزْهَةِ وَ یَحِجُّ اَوْساطُها لِلتِّجارَةِ وَ یَحِجُّ فُقَرائُهُمْ لِلرِّياءِ وَ السُّمْعَةِ فَعِنْدَها يَكُونُ اَقْوامٌ يَتَعَلَّمونَ الْقُرْآنَ لِغَيْرِ اللهِ وَ يَتَّخِذونهُ مَزاميرَ وَ يَكونُ اَقْوامٌ يَتَفَقَّهونَ لِغَيْرِ الله.[9]
حاصل مضمون حدیث آنکه:
روزگاری پیش مىآيد كه قدرت ايمانی در مسلمانان، رو به ضعف و كاهش مىگذارد، هوی بجاى خدا در دلها حاكم مىشود، دنيا منتهاى آمال و آرزوها مىگردد، تمام حركتها و فعّاليّتها بر محور دنيا مىچرخد، تا آنجا كه وظايف دينى و اعمال عبادى هم براى نيل به دنيا انجام مىشود، به حدّى كه عالىترين شعار الهى(حجّ خانهی خدا) كه بهترين وسيلهی ارشاد بشر به سوى معنويّت و روحانيّت و خلع لباس دنيادوستى از جان آدمى است، صورت ديگری بهخود مىگيرد که ثروتمندان امّت، براى تفريح و تفرّج، به مكّه مىروند و متوسّطان آنان، براى خريد و فروش و تجارت و فقرا و مستمندان براى ریا و كسب آوازه و شهرت.
حضرت همچنین فرمودند: در آن زمان، چنان مىشود كه مردمى علوم قرآنى مىآموزند براى غير خدا، تلاوت قرآن مىكنند به آهنگ غناء، بحث و فحص در علم به احكام دينى مینمایند براى رسيدن به منافع مادّى و شئون دنيايى تا آخر حديث كه مطالب حزنآور ديگرى فرمودند.
ناچاريم كه به اين واقعيّت تلخ معترف باشيم
تا اینجا، با تأمّل در مضامين آيات و روايات، با پارهاى از منافع اجتماعى حجّ آشنا شديم و دانستيم كه دستور حجّ اسلام از نظر واقعبينى و حقيقتشناسى، يك مكتب تربيتى خلّاق و سازنده است که براستى مىتواند در دامن خود، انسانهاى نمونه و سرمشقهاى عالى بپروراند و امّت اسلامى را با برنامهی زنده و آموزندهی آسمانىاش، امّتى توانگر و توانا از جميع جهات بسازد كه ملاذ [10] و مرجع عالم باشند و هر قدرت ظلّام و جبّارى را در برابر نيروى عدل توحيدى خود به زانو درآورده و از سر راه بشر بردارند و دنيا را زير پرچم سيادت و حكومت عادلانهی خود، به صلح و صفا و آرامش مطلق بكشانند.
حال كه اين حقيقت را فهميديم، ناچاريم به اين واقعيّت تلخ معترف گردیم و با تأثّر شديد، اقرار و اذعان نماییم كه: پس علّت اين ضعف و زبونى و انحطاط اسفانگيز مسلمين با وجود داشتن آن برنامههاى عالى ارتقا و تفوّق جهانى، همانا واجد نبودن روح آن برنامهها و از دست دادن مغز و حقيقت آن دستورهاى عزّتبخش قدرتآفرين آسمانى است.
ما در اسلامشناسی مقصّریم
راست مطلب آنکه ما مسلمانهایی نیستیم که روح اسلام را شناخته و آن را از صمیم دل پذیرفته و در صحنهی زندگی ظاهر ساخته و با قیافهی جذّاب و چهرهی گیرایش، به دنیا نشان داده باشیم.
بله! با کمال شهامت معترف باشیم که چنین نیستیم. شاید خدا، ما را به پاس همین صراحت در اعتراف به تقصیر، بیامرزد. ما مردمی هستیم که مِن غیر حق، اسلام را به خود بسته و نام مسلمان، بر خود نهادهایم، بدون اینکه افکار و اخلاق و اعمال و زندگی فردی و اجتماعی خود را، به رنگ واقعی اسلام که صبغةالله است، رنگآمیزی کرده باشیم.
یک قیافهی غلط اندازی به خود گرفتهایم و قهراً جمعیّتهای کثیری از اندیشمندان دنیا را هم به اشتباه و غلط انداختهایم که آنها از دیدن نام اسلام بر سر ما چنین پنداشتهاند که رنگ اسلام هم در جسم و روح زندگی ما نمایان است و تربیت اسلامی در پیکر اعمال و اخلاق ما جلوهگر است.
از اینرو، با یک نگاه به گفتار و کردار ما و تأمّل در شعائر مذهبیِ بیروح ما، حالت انکار و انزجار به خود گرفته و نسبت به اسلام، بدبین و معترض گشتهاند و تمام انحطاطها و عقبماندگیها و نقایص مسلّم زندگی اجتماعی مسلمانها را، به حساب اسلام گذاشتهاند و اسلامِ «عالیِ لا یُعْلی عَلَیه» را محکوم به دنائت و پستی و عجز از اداره و تدبیر حیات بشر در عصر کنونی و اعصار بعد از این، شناختهاند (!)
به راستی چه بجا گفته است آن مرد بزرگ که «اَلاِسْلامُ مَحْجوبٌ بِالْمُسْلِمینَ».[11]
مسلمانان، با اعمال و اخلاق ناپسند و ضدّ اسلامی خود، حجابی شدهاند بر چهرهی زیبا، جذّاب و دلربای اسلام که دیگران با دیدن قیافهی کریه و منفور زندگی مسلمانان، از اسلام مشمئز گشته و از درک روح و شناخت آن، محروم مانده و در نتیجه به وادی هلاک افتادهاند.
گر چه، آنان نیز بدون تحقیق لازم، اقدام به قضاوت کرده و صرف ادّعای مسلمانی را، کاشف از اتّصاف دانسته و به داوری نشستهاند؛ و از این جهت در محکمهی عقل و وجدان، محکوم به تقصیرند ولی بطور مسلّم، مسئولیّت ما مردم مسلمان، در پیشگاه عدالت اسلام و قرآن، فوقالعاده عظیم است.
و جرم ما که لکّهدار ساختن چهرهی زیبای اسلام و معیوب نشان دادن قرآن و بیثمر معرّفی کردن حجّ و غیر حجّ از سایر شعائر دینی است، جرمی است بسیار بزرگ که مستوجب اخذ و عقاب شدید میباشد.
اَعاذَنَا اللهُ مِنْ شُرُورِ الْجَهالَةِ وَ الْغَفْلَةِ وَ وَفَّقَنا لِلْمَعرِفَةِ وَ الطاعَةِ.
خودآزمایی
1- از جمله ادلّهی روشن بر اين كه حجّ در حفظ اساس دين، نقش مهمّى را ايفا مىكند را بیان کنید.
2- چرا اسحاق بن عمّار یک سال مریض شد؟
3- با اینکه هر سال مراسم حج اجرا میشود، پس چرا آثار درخشان حجّ در جوامع مسلمین نمایان نمیگردد؟
پینوشتها
[1]- عللالشّرايع، جلد ٢، صفحهی ١٣٧، باب نوادر عللالحجّ، حديث ١.
[2]- كافى ، جلد ۴، صفحهی ۲۵۸، حدیث ۲۵.
[3]- وافى، جلد ٢، كتاب الحجّ، صفحهی ۴٧، باب ١۶.
[4]- من لا يحضره الفقيه، كتاب الحجّ في فضل الحاج.
[5]- همان، چاپ قدیم، صفحهی ۱۵۸.
[6]- من لا يحضره الفقيه ، چاپ قديم ، صفحهی ١۵٨.
[7]- عللالشّرايع، جلد ٢، صفحهی ٩٠، حديث ۵.
[8]- بحث مستوفی راجع به این آیهی مبارکه در گذشته بیان شده است.
[9]- تفسير الميزان، جلد ۵، ص ۴٣۴، نقل از تفسير قمى.
[10]- پناهگاه.
[11]- ظاهراً منسوب به مرحوم سیّد جمالالدّین اسدآبادی است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی